Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-05-06@04:25:44 GMT

پوشاک؛ آینه تمام نمای تاریخ زندگی بشر

تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۸۹۴۲۵

پوشاک؛ آینه تمام نمای تاریخ زندگی بشر

لباس ریشه در پایبندی به سنت‌ها و باور‌های مذهبی و فلسفی دارد و به طور قطع می‌توان گفت بخشی از فرهنگ و هنر و قوم هر کشوری را می‌توان در لباس آن جست و جو کرد تا جایی که لباس در دنیای امروز به صورت یک وسیله دیداری برای شناخت انسان‌ها از جنبه اقلیمی، تاریخی، فرهنگی، هنری، اقتصادی و سطح تمدن و پیشرفت جامعه درآمده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پدید آمدن پوشاک امری تصادفی یا خواست فردی نبوده است و بر مبنای تفکرات و نیاز‌های هر قوم و تمدنی به وجود آمده است. 

پوشاک را می‌توان آینه تمام نمای تاریخ زندگی بشر دانست که در فرهنگ‌های مختلف شکل می‌گیرد و تحول پیدا می‌کند و عوامل مختلفی در تغییر لباس و نوع پوشش بشر تأثیرگذار هستند که از جمله این عوامل می‌توان به شرایط اقلیمی، عوامل اقتصادی و اجتماعی و مذهب و عرف جامعه اشاره کرد.

تغییرات آب و هوایی و اقلیمی یکی از عوامل مهم در بروز تمدن و اختراعات بشر است و اختراع لباس نیز، یکی از چیز‌هایی است که دستخوش تغییراتی بر اساس شرایط اقلیمی شده است.

در طول تاریخ بشری، اقلیم هر سرزمین باعث می‌شد که نوع پوشش مردم آن با دیگر سرزمین‌ها متفاوت باشد. به طور مثال؛ در مناطق سردسیر، بشر برای گرم نگه داشتن خود به لباس به عنوان یک نیاز حیاتی نگاه می‌کرد و از دیگر عوامل تأثیرگذار بر نوع پوشش و اختراع لباس می‌توان به شرایط اقتصادی اشاره کرد تا جایی که اوضاع اقتصادی هر سرزمین نقش مهمی در نوع پوشش آن‌ها ایفا می‌کند و در اروپا در دوره صنعتی، لباس‌های ارزان قیمت و مقاوم که مناسب کار در کارخانه بود کم کم وارد روزمره شدند و پس از مدتی، طراحان لباس این شیوه از پوشش را گسترش دادند و به تولید انبوه رساندند.

مذاهب و عرف جامعه نیز، از عوامل مهم طراحی پوشاک یک جامعه است و پوشاک به عنوان نشانه‌ای از هویت فردی و اجتماعی به صورت رمزی و نمادین، مفاهیم و ارزش‌های یک جامعه را برجسته می‌کنند. به طور کلی، آن چه که در موضوع پوشاک مردم یک جامعه اهمیت دارد در وهله اول، الگویی فرهنگی است و در وهله دوم، نقش عملکردی است که در زمینه‌های شغلی، ورزشی و حرفه‌ای دارند.

مهسا فرزان، کارشناس حوزه مد و لباس درمورد مفهوم هنر و حضورش در طراحی لباس در فرهنگ ایرانی - اسلامی بیان کرد: باید ببینیم مفهوم استفاده از هر المانی چه چیزی است؟ این موضوع ریشه در هنر مفهومی ما دارد و در هفت شاخه هنر، هنر مفهومی را به معنای اثری که دارد می‌بینیم و می‌تواند مرز‌های هنر را جا به جا کند. چون تأثیر اجتماعی دارد و موجب رشد یک جامعه می‌شود. در فضای مد، این را باید به شکل کلان‌تر ببینیم. چون اساساً در هنر مفهومی مد جایگاه والایی برای این مفهوم قائل هستیم. از اینرو، ما در اتاق فکر هر طرحی یک سلسله کار‌هایی را انجام می‌دهیم؛ به طوری که مثلاً بته جقه در جریان یک شخصیت پردازی به یک عنصر ایرانی رسیده و در واقع، مسیر طولانی را طی کرده و هنر مفهومی با آن عجین بوده است. 

مهسا فرزان گفت: هدف ما از هنر مفهومی لباس فقط پوشاندن بدن نیست و نقدی که من حتی به خودمان وارد می‌دانم این است که چرا لباس را فقط زنانه می بینیم؟ چرا مد را فقط لباس می‌بینیم؟ باید به یک سبکی برسیم که این سبک حتی در عطر افراد ورود پیدا کند و هنر مفهومی می‌گوید من محتوا و ایده به تو می‌دهم و تو از این ایده و محتوا احساس امنیت می‌کنی و مفهوم لباس همین است که ما لباس را فارغ از پوشش بدن ببینیم. 

فرزان ادامه داد: ما در بحث برندینگ نکته‌ای داریم که صاحب برند سبکی را برای برند خود می‌پسندد و با چشم انداز ۱۰ ساله‌ای که برای کسب و کارش می‌بیند، می‌خواهد در این مسیر جلو برود. این می‌تواند شامل لباس اجتماع، مجالس، اقوام، مشاغل و دیگر لباس‌ها باشد. بنابراین، صاحب برند برای این که آن لباس در جامعه تولید و مصرف شود و اتفاق بیفتد برنامه ریزی می‌کند و درواقع، یک لباس در جامعه ما اتفاق می‌افتد.

این کارشناس حوزه مد و لباس تصریح کرد: مد خودش یک رسانه است و اگر در جایگاه خودش به درستی عمل کند نه نیازی به تلویزیون، نه سینما و هیچ رسانه دیگری دارد و وقتی می‌خواهیم در فیلمی به یک شخصیت بپردازیم علاوه بر گریم و... اول به لباس او توجه می‌کنیم. یعنی می‌گوییم این رنگ یا تیپ نشانه چیست؟ بنابراین، اولین نمود افراد در تصویر، ظاهر آن هاست که به معنای اکملش لباس می‌شود. در نتیجه، کاری که ما باید در مسیر برندینگ انجام دهیم این است که اگر خود مد را یک رسانه بدانیم و در آن به صورت قوی ورود کنیم هر محصولی امضاء خودش را دارد و در این میان، اصلاً مهم نیست که متکثر باشد یا خیر؟ 

او افزود: ما یک سری زیرساخت و کار‌هایی داریم که افراد فعال در این حوزه و درواقع، تأثیرگذاران و کنش‌گران این حوزه انجام می دهند و همچنین، یک سری مدیران این حوزه را داریم که مدیران با زیرساخت همسو هستند و بدنبال آن، جهت گیری‌های موجود در کشور را هم داریم. 

فرزان گفت: در کشور خودمان در حوزه سینما در دو وجه ورود کرده ایم. یکی این که یا به گیشه پرداخته ایم و یا فیلم‌هایی ساخته ایم که مدیرانمان دوست دارند. هیچ زمانی همذات‌پنداری با مخاطب نکردیم؛ به طوری که خیلی به این سمت نرفته ایم تا ببینیم مثلاً مشکل مادر در جایگاه مادرانه اش چیست؟ یا مشکل خانم یا آقا در جایگاه خانم یا آقا بودنشان چیست؟ اگر به مشکلات شخصی که افراد در زندگی خود با آن‌ها درگیر هستند بپردازیم مشکل سینما حل می‌شود و صرفاً مسئله گیشه مهم نمی شود تا افراد به سمت فیلم‌های زرد یا طنز‌های هجو بروند یا فقط فیلم‌هایی بسازیم که مثلاً مدیرپسند هستند و در بحث لباس هم همین طور است. اگر فقط هدف ما به سمت خرید برود دچار یک کج سلیقگی می‌شویم و در کشور اسلامی باید پارادایم ذهنی طراح را به سمت اسلامی بودن ببریم. 

او مطرح کرد: ما در یک جنگ ترکیبی و هجمه فرهنگی هستیم و به همین دلیل، باید از روش مقابله نوین یا سبک خودمان که اسلامی است استفاده کنیم و طراحانمان باید صاحب سبک خود شوند و ما در برخی از برندهایمان اتاق فکر داریم. 

فرزان با اشاره به نقدهای موجود به کارگروه ساماندهی مد و لباس تصریح کرد: متأسفانه، نقدی که بنده به کارگروه مد و لباس دارم این است که به مسائل غیر زیرساختی ورود می‌کنند. چه لزومی دارد ما این همه ایونت داشته باشیم؟ قبل از حجاب اسلامی باید ایونت‌ها را بررسی کنیم و اغلب دلالان ما در ایونت‌ها حضور دارند و فقط برای خودشان درآمدزایی می‌کنند و آسیب‌هایی که ایونت‌ها به ما زدند بیشتر است. یعنی بیش از این که ما را به سمت حجاب اسلامی ببرند به طرف تجمل گرایی بردند و جشنواره مد و لباس فجر ما با همه علاقه‌ای که به آن دارم و بخش بزرگی از کار خودم از همین جشنواره شروع شده مشکلی که دارد این است کدام لباسش وارد جامعه می‌شود؟ چرا به جای یک سالی که کارگروه در حال تلاش است تا با ارگان‌های مختلف تفاهم بنویسد و فلان برند را بیاورد به سمت آوردن سرمایه گذارانی نمی‌رود تا تولید حداکثری برای پخش در کشور داشته باشد؟ چرا جلوی واردات از کشور‌های دیگر گرفته نمی‌شود؟ مد ما را کجا مشخص می‌کند؟ لباس ارزان قیمت در بازار عبدل آباد. 

این کارشناس مد و لباس ادامه داد: اگر صنعت مد ما در کشورمان با فقه و فلسفه ترکیب نشود از هجمه‌های غرب و شرق در امان نخواهیم بود که نتیجه اش ورود واژه و خود عبا می‌شود. این در حالی است که اگر نگاهی به ایران قدیم از لحاظ تمدنی خودمان داشته باشیم دامن لباس‌های گیلانی ۵ متر پارچه دارد و این پیراهن به نحوی قرار می‌گیرد که لباس بلند دیده می‌شود و دامن، وجه مشترک اغلب لباس‌های اقوام است. بنابراین، حتی قبل از اسلام و انقلاب هم، خاندان دربار از لباس‌های بلند استفاده می‌کردند. بنابراین، باید بدانیم که یک زندگی عفیفانه داریم و حجاب ثمره آن نگاه عفیفانه است و ما را از آسیب‌ها دور می‌کند و اگر این لباس بلند را برای خودمان قرار دهیم و اسم عبا را روی آن نگذاریم که ارتباطی به ما ندارد موثرتر است.

او افزود: در برهه‌ای از زمان، کشور‌های حاشیه خلیج فارس به واسطه آرایش ها، عطرها، رشد در فضای موسیقایی شان، کشور‌های نزدیک را با خودشان همراه کردند، در حالی که در گذشته از سمت غرب این اتفاق می‌افتاد و پس از آن، همین تأثیر کشورهای حوزه خلیج فارس  باعث شد که عبا در کشور ما رایج شود.

باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ساير حوزه ها

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: صنعت مد و لباس لباس ایرانی اسلامی کارگروه مد و لباس کشور هنر مفهومی مد و لباس یک جامعه نوع پوشش لباس ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۸۹۴۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

می‌ترسم جنگ تمام شود و این زندگی ادامه داشته باشد!

من «ربا» هستم. تا حالا پنج بار در جنگ آواره شده‌ام. از «بیت حانون» تا «تل الزعتر» تا اردوگاه «جبالیا» و بعد «دیر البلح» که دو بار آنجا جابه‌جا شدیم. آخرین بار هم «رفح». - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «ربا حسان» از زنان مقاوم فلسطینی است که از اوضاع و آنچه امروز در غزه می گذرد نوشته است. او می گوید چند بار دیگر آواره گی از سرزمینش را تجربه کرده اما این بار از تجربه آخر خود که توسط اسماء خواجه زاده به فارسی ترجمه شده، چنین روایت می کند: 

من «ربا» هستم. تا حالا پنج بار در جنگ آواره شده‌ام. از «بیت حانون» تا «تل الزعتر» تا اردوگاه «جبالیا» و بعد «دیر البلح» که دو بار آنجا جابه‌جا شدیم. آخرین بار هم «رفح».

من با هربار آوارگی مقداری از اشتیاقم به زندگی را از دست می‌دادم. از جمع کردن خودم در مکان‌ها خسته شدم. یادم می‌آید در دیر البلح، وقتی داشتیم جابه‌جا می‌شدیم وسط راه ایستادم؛ دلم می‌خواست به طرف خانه خودمان بروم نه به سمت پناهگاه. مرگ برایم اهمیتی ندارد. آیا زندگی ارزش این‌همه ماجرا برای نجات پیدا کردن را دارد؟ در ذهنم جمله مولایمان علی تکرار می‌شد: «این دنیای شما نزد من از آب بینی بز بی‌ارزش‌تر است.»

درخواست عربستان بر ایجاد گذرگاه امن برای کمک به غزه

جنگ اینجا، یک جنگ نیست بلکه چندین جنگ است. جنگ‌های آب و غذا و جابه‌جایی و حتی سرما. بدنم را به غذای کم عادت داده بودم و حتی اگر در روز یک لقمه غذا می‌خوردم تأثیری روی من نداشت اما سخت‌ترین موضوع، کمبود آب بود. روزی که با هشت نفر از اعضای خانواده‌ام به جبالیا آواره شدیم، باید فقط دو لیتر آب استفاده می‌کردیم!

این دو لیتر آب هم برای نوشیدن بود هم رفتن به توالت. من روزی یک بار آب می‌خوردم تا مجبور نباشم بروم توالت، و سهمم از آب نوشیدنی را برای وضو نگه می‌داشتم، که آن را هم بعدها تیمم می‌کردم.

ما در جنگ همه‌چیز را بازیافت می‌کنیم. مثلا تفالۀ قهوه را نگه می‌داریم و مقداری آب به آن اضافه می‌کنیم و می‌گذاریم دو روز بماند و تخمیر شود. بعد دوباره آن را می‌جوشانیم و می‌خوریم. آبِ شستن لباس‌ها و مایع ظرفشویی را نگه می‌داریم تا دوباره در توالت ـ خدا عزتتان بدهد ـ

استفاده کنیم. پاکت‌های پنیر و لیوان‌های مقوایی را نگه می‌داریم تا بسوزانیم و رویش آتشش غذا درست کنیم. بطری‌های شامپو و صابون را نگه می‌داریم تا داخلشان آب بریزیم و به جای شلنگ استفاده کنیم. یا از بقچه لباس‌ها به جای متکا و از در مربا به جای بشقاب استفاده می‌کنیم. پردۀ درمانگاه را به‌عنوان روانداز استفاده کردیم و بعدا وقتی به ما روانداز دادند از پرده‌ ها، خیمه درست کردیم.

دنیا اینگونه و به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن زهد را به ما یاد داد.

کمدی سیاه در جنگ؟ چقدر پیش می‌آید که به یک دلیل هم می‌خندم و هم گریه می‌کنم. در ابتدای بحران آب در شمال، خیلی گریه کردم. مادرم با لبخندی بر لب گفت اشک‌هایم برای شستن صورتم بس است و باید آب را برای کار دیگری استفاده کنم. خندیدم. یا بعدتر وقتی داخل اتاق معلمان مدرسۀ ابتدایی وابسته به آژانس «غوث» زیر تخته سیاه می‌خوابیدم گریه کردم. بالای سرم ابری بزرگ و پنبه‌ای از سقف آویزان بود که رنگش خاکستری شده بود. یک نخ آبی هم از آن آویزان بود انگار که از ابر باران می‌بارید.

من هربار می‌خواستم بخوابم به آن زل می‌زدم و از سادگی این ایده می‌خندیدم اما یک لحظه بعد وقتی یادم می‌آمد به چه دلیل اینجا خوابیده‌ام می‌زدم زیر گریه. یا یک روز وقتی عمه‌ام برای دیدن ما به پناهگاه آمد، برای برادرزاده‌ام که نوزاد بود پوشک آورده بود. مادرم به او گفت این پوشک‌ها برای برادرزاده‌ام کوچک است اما اشکال ندارد چون ما دخترها می‌توانیم از آن به جای نوار بهداشتی استفاده کنیم. و به این شکل هرچیزی باعث خنده‌ام می‌شد، همان به گریه‌ام می‌انداخت. 

چه پناهگاه چه مدرسه جاهایی بودند پر از خفت و تحقیر. در روز چهار نان پیتا میان ما تقسیم می‌کردند. نصف نان برای یک نفر و هر نان هم به اندازه یک کف دست! بعدتر ما از نانوایی‌ها نان می‌خریدیم تا اینکه آنها هم بسته شد. بعد با مصیبت آرد خریدیم و در تنور گلی نان درست کردیم. 

یک نمونه تحقیر را برایتان بگویم؛ رفتن به توالت. داخل مدرسه نه تا توالت بود با هزاران آواره، و صفی طولانی برای قضای حاجت درست می‌شد. من اول مجبور بودم هیچ‌چیز نخورم تا مجبور نباشم داخل صف بایستم یا در حیاط مدرسه جلوی همه راه بروم. از اینکه با آن وضعیت اهانت‌بارم آنجا بودم خجالت می‌کشیدم. برای همین از برخورد با مردم و حتی دیدن خودم در آینه پرهیز می‌کردم.

یک بار به من اصرار کردند به بیمارستان اماراتی نزدیک پناهگاه بروم و آنجا حمام کنم. اولش قبول نکردم. چون نمی‌توانستم قبول کنم با این وضعیت پایم را بیرون بگذارم و در خیابان راه بروم اما آخرش رفتم. من تنها کسی نبودم که می‌خواست حمام کند. در هر اتاق حداقل ده نفر منتظر نوبتشان بودند تا حمام کنند و مسئولان هم از یک اتاق دنبالمان می‌آمدند و از آنجا بیرونمان می‌کردند و به اتاق دیگر می‌فرستادند. برایم تحقیرآمیز بود. به شکل بی‌سابقه‌ای گریه کردم و به حمام و آب و جنگ لعنت فرستادم و بدون اینکه دوش بگیرم برگشتم. از نظر روحی خیلی برایم سنگین بود.

در پناهگاه یک بار یکی از هم‌کلاسی‌های دانشگاهم را دیدم. از زمان فارغ التحصیلی در سال 2019 این اولین باری بود که می‌دیدمش. خودم را از نگاهش می‌دزدیدم چون خجالت می‌کشیدم و امیدوار بودم او مرا ندیده باشد. صبح روز بعد در راه دستشویی از دور دیدمش که کنار در ایستاده. نمی‌توانم دربارۀ واکنشم توضیحی بدهم اما از دور برایش دست تکان دادم. مرا ندیده بود و من همچنان دست تکان می‌دادم تا به او رسیدم. سلام کردم و عمدا خیلی حرف زدم چون می‌خواستم به او و خودم ثابت کنم از این وضعیت تحقیرآمیز شرمسار نیستم در حالی‌که در واقع تا سرحد مرگ شرمسار بودم. شاید هم دیدن یک چهرۀ آشنا در این وضعیت باعث می‌شد حس کنیم کمی تسلی پیدا کرده‌ایم! نمی‌دانم. 

با گذر زمان به پناهگاه عادت کردیم. وضعیت آب بهتر شد و ما روی آتش غذا درست می‌کردیم. حتی من مرفه شده بودم و صبح‌ها زود بیدار می‌شدم تا خودم تنهایی آتش روشن کنم و روی آن چای یا قهوه بگذارم. بعد یک مودم خریدیم و اشتراک اینترنت گرفتیم. حالا هروقت تشنه‌ام می‌شود آب می‌خورم و هروقت خواستم توالت می‌روم و دیگر به مردم داخل حیاط و اینکه چقدر داخل صف منتظر خواهم شد، اهمیتی نمی‌دهم. 

همین‌طور برای پوستم کرم خریدم تا مثل قبل به خودم توجه کنم و چند کتاب هم گرفته‌ام تا اینجا بخوانم با این‌حال خسته و ترسیده‌ام. می‌ترسم از اینکه این، زندگی‌ام بشود. می‌ترسم جنگ تمام شود و این زندگی ادامه داشته باشد!

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • بهترین برند ترکیه برای خرید در سال ۲۰۲۴
  • کاربرد انواع ریسه ال ای دی در دکوراسیون داخلی
  • می‌ترسم جنگ تمام شود و این زندگی ادامه داشته باشد!
  • مد خوب، مد بد!
  • آقای سامی بیگی، یک ملت به خاطر تو، به جان هم افتادن
  • کتاب «ادب زندگی» منتشر شد
  • کتاب «ادب زندگی» روانه بازار نشر شد
  • کارگروه تخصصی برای ساماندهی شبکه مهندسی پوشاک دانشگاه تشکیل می‌شود
  • سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن
  • فتنه با لباس مشکی تا انحراف در دین/تقیه سازو کار امام صادق بود